
تحقيق : بررسی مشکلات و موانع زنان سرپرست خانوار شاغل از دیدگاه انسان شناختی
( مطالعه موردي زنان شاغل در تولیدی های پوشاک شهر تهران )
مقدمه :
فقر و محرومیت از پدیده های عامی ست که در هر زمانی بخشی از جامعه با آن دست و پنجه نرم می کنند که این مسئله متاثر از تبعیض های جنسیتی، حجم و شدت بیشتری در میان زنان دارد و سبب عدم رشد مهارت ها و توانایی های لازم برای بر عهده گرفتن نقش های اجتماعی توسط آنان می شود.
در تقسیم کار سنتی که بر مبنای جنسیت صورت می گرفت مردان وظیفه ی تامین معاش خانواده و درآمد را بر دوش داشتند که بدین وسیله نیازهای اساسی خانواده را تامین می کردند و در مقابل، کارهای درون خانه و نگهداری از فرزندان و بهره گیری از درآمد همسر برای اداره ی خانوار بر عهده ی زنان بود. این تقسیم کار سنتی موجب شده بود که کارکرد زنان به خانه داری و بچه داری محدود گردیده و امکان شکوفایی استعدادها برایشان ایجاد نگردد، در نتیجه زنان همیشه نیازمند حمایت مردان باقی بمانند و با از دست رفتن یکی از این منابع حمایتی، به منبع دیگری روی بیاورند.
زنان به دلیل سطح پایین آموزش و مالکیت محدود بر منابع و عدم برخورداری از مهارت های لازم، بیش از مردان در معرض فقر قرار دارند و بدلیل موقعیت اجتماعی پایین تر از مردان، تبعات فقر برای زنان حجم وسیع تر و متضرر کننده تری را داراست.
سرپرست خانوار بودن برای زنان موقعیتی ست که آنان باید علاوه بر اینکه نقش های سنتی و تعریف شده ی خود مانند خانه داری و مادر بودن را بر عهده بگیرند، پای را به وادی نقش های تعریف شده، برای مردان بگذارند و مسئولیتی چند برابر را بپذیرند و با حجم وسیعی از مطالبات اجتماعی روبرو شوند که برای آن آموزشی ندیده اند و از نظر اجتماعی هم برای انجام این امور پذیرفته شده نیستند.
زنان سرپرست خانوار به دلیل قرار گرفتن در موقعیتی دوگانه که در سمتی از آن نقش های تعریف شده ی زنانه قرار دارند و در سویی دیگر وظایف سنتی مردان، با شکلی از تقابل نقش ها روبرو شده و این عامل سبب می شود که در هر دو زمینه کارآیی مناسبی نداشته باشند و به همین دلیل با گونه های مختلفی از برخوردهای نامناسب اجتماعی روبرو گردند. قرار گرفتن در موقعیت آسیب زایی مثل زن بودن در کنار شاغل و سرپرست خانوار بودن، زنان را با مجموعه ای از مشکلات در تماس قرار می دهد که این افراد هم به عنوان قشری از جامعه که در موقعیت مسئله داری قرار دارند و هم جامعه، شناخت چندانی نسبت به شرایط پیش روی انان ندارد از نظر اجتماعی نیازمند بررسی و مطالعه هستند که متاسفانه تلاش های مناسبی هم در این زمینه صورت نگرفته است.
خیاطی همواره به عنوان یک راه شرافتمندانه برای امرار معاش زنان سرپرست خانوار شناخته می شد. زنان به صورت سنتی این هنر را از مادران خود می آموختند که در صورت لزوم و اضطرار آن را روزی بکار گیرند. در ناخودآگاه ذهن همه ی ما، خیاطی هنر زنانه ای ست که همواره چه به صورت منبع اصلی درآمد و چه به عنوان کم خرجی در این زمینه از مقبولیت برخوردار بوده است ولی در زمان معاصر به دلیل اینکه خیاطی هم از آن شکل سابق فاصله گرفته و برای به صرفه بودن باید به صورت تولیدی های بزرگی درآید که تعدادی از زنان به همراه مردان به آن مبادرت می ورزند آن ذهنیت کلیشه ای در حال فروپاشی و تبدیل شدن به شکلی وارونه است. امروز دیگر زن ایرانی از پرداختن به خیاطی احساس امنیت و اطمینان سابق را ندارد و از اینکه در چنین حرفه ای به خدمت می پردازد از ابعاد گوناگون با مشکلاتی روبرو می گردد.
در همین راستا ما بر آن شدیم که سه تن از خانم های شاغل در تولیدی های پوشاک سطح تهران را با روش مصاحبه ی عمیق آسیب شناسی کنیم و مشکلات و موانع آنان را از دیدگاه انسان شناختی بررسی کنیم تا بتوانیم در ادامه به روشن سازی مشکلات و موانع پیش روی آنان بپردازیم و راهکارهای موجود را برای حل مشکل شناسایی کنیم.
درباره :
طلاق ، انسان شناختی ، عوامل نابسامانی خانواده , پدیده تک سرپرستی در خانواده ,
|